برگرفته از شعر کوچک خان:
ماسوله با رنگین کتلهای درختانش عزادار است
ماسوله با چشم هزاران سنگ می گرید
ماسوله چون فریاد سبزی در گلوی دره ها اینک گره خورده ست
ماسوله همچون مادر پیری به گاه مرگ فرزند خویش،
بر شانه های کوه افشان کرده گیسوی سپید آبشاران را
در شیون بادی که می آید
رخسار را با ناخن صدها هزاران شاخه می خایید
هر گوشه اما دوستان خسته می گویند:
در قعر شب روح شهیدانند،
کز خشم روی طبل ابر دور می کوبند
برخیز کوچک خان!….
Reviews
There are no reviews yet.