شعر خورشید آشکار نمی آید:
خورشید آشکار نمی آید
شب با افق کنار نمی آید
این خرمن ظلام پریشان را
تک شعله ای نثار نمی آید
تا نور بر رکاب برآرد پای
اسب آید و سوار نمی آید
دریا غریق خویشتن است اما
باران به شوره زار نمی آید
ای تکدرخت خاک نشین این خاک
دیگر تو را به کار نمی آید
بر شاخه ات شکوفه شکفتن را
ایمان پایدار نمی آید
تا بر سر تو ابر عقیم افتاد
در خانه ات بهار نمی آید
Reviews
There are no reviews yet.