نمونه غزل:
گل باز کرده مشت به گلزار سوی تو
تا خود چه بهره اش بود از خاک کوی تو
دامنکشان به سوی گلستان چه می روی
آتش زند به جان سمن تاب روی تو
از فرط شرم از سر گل آب بگذرد
گر شبنمی حدیث کند ز آب روی تو
بر جبهه وجبین قرنفل نشست خوی
زین غم که بی سبب گرفته است خوی تو
مشک ختن هنوز ز خجلت سیاهروست
کاو بوی خویش کرده عیان پیش بوی تو…
Reviews
There are no reviews yet.