قسمتی از کتاب :
زنگ کشتی به صدا درآمده و دو ضرب نواخت و با این صدا تمام مسافرین کشتی دانستند که ۹ ساعت از شب میگذرد و این ساعتی است که معمولاً کارگران کشتی عوض میشوند یعنی آن هایی که که تا این ساعت کار کرده و خسته شده اند به استراحتگاه خود میروند و دسته دیگر که تازه نفس هستند جای آنها را پشت ماشین ها و دستگاه های مختلف کشتی میگیرند. اوین فرمانده یا به عبارت صحیح تر ناخدای کشتی پس از اینکه به ماشین خانه و دستگاههای مختلف کشتی سرزد، روی صحنه آمد و نظری به طرف راست انداخت و دید چهار نفر از مسافرین کشتی در سالن نشسته و مشغول بازی هستند…
تگ:
ادبیات انگلیس ادبیات داستانی انگلیس رمان انگلیسی رمان پلیسی قدیمی
Reviews
There are no reviews yet.