بخشی از متن کتاب:
آفتاب غروب می کرد من تنها روی پلی برابر آب رودخانه قرار داشتم و به فکر فرو رفته بودم. آب رودخانه به رنگ طلائی و ارغوانی درآمده بود و دستخوش امواجی قرار می گرفت که بر اثر حرکت یکی از قایق های بادبانی زیر پل به وجود آمده بود. قایق در حالیکه چوب حمل می کرد، قریب دویست متر از من فاصله داشت و چون بارش سنگین بود، هنگام حرکت قسمت زیادی از بدنه اش در آب فرو رفته بود. قایق ران سراپا ایستاده بود و در حالیکه کلاهش به پشت آویخته شده بود، قایق را هدایت می کرد. ضمن اینکه قایق را نگاه می کردم، منظر ناراحت کننده فضای آلوده شهر لندن ، آنهم در آن آسمان نارنجی و قهوه ای آخرین لحظات روز، توجه ام را به خود جلب می کرد…
Reviews
There are no reviews yet.