مجموع ۴ داستان کوتاه با عناوین: کارنامه احیاء / داستان بی نام / این غول / خیزاب
از داستان کارنامه احیاء: مدتی بود که در زیرزمین افتاده بود و نمی توانست تکان بخورد. پاها و دستها و تمام بدنش ورم کرده بود و به زحمت نفس می کشید. آن وقتها که حالش خوب بود، روی صندوق برنج می خوابید. اما حالا تشکش را انداخته بود کف اتاق روی حصیری که رطوبت حسابی نمورش کرده بود. زیرزمین یک جور انباری هم بود. بوی ترشی، بوی برنج، بوی ادویه های جورواجور، بوی رطوبت شدید، بوی پیاز و سیر و بوهای دیگر چنان درهم آمیخته بود که مشکل میشد نفس کشید. با این همه احیاء آنجا زیر لحاف کهنه و مندرسش دراز کشیده بود و نمی توانست تکان بخورد. دکتر گفته بود ورمش از رماتیسم است…
Reviews
There are no reviews yet.