ساسان شاهزاده چوپان
سرآغاز داستان:
سپاه تاریکی پرتور غلبه یافته بود. گاهگاهی قرص ماه از زیر ابرهای متراکم نمایان می گردید و با انوار سیمین خود با تاریکی مبارزه می کرد، فریاد رعد از گوشه افق به گوش می رسید، انوار برق پیاپی قلل کوه و ساحت دشت را روشن می نمود. اینها علائمی بود که نزول رحمت را بشارت می داد. وزش باد در ساحل جنگل غوغا می کرد. درختان بلوط و پسته و بادام کوهی و زبان گنجشک، نارون و چنار و کاج را برای روبوسی بهم نزدیک می کرد…
تگ:
ادبیات داستانی ایران رمان ایرانی ساسانیان
Reviews
There are no reviews yet.