بخشی از متن کتاب:
در روز ۲۲ مارس سال ۱۷۱۸ روز عید مسیح (عید پاک) نجیب زاده ای به سن ۲۶ تا ۲۸ ساله که بر اسب زیبای اسپانیولی سوار بود، در انتهای پل جدید، دیده میشد. این پل یک طرفش به حدود دانشگاه می رسید. این نجیب زاده محکم و راست بروی زین قرار گرفته و کاملا برازنده و زیبا به نظر می آمد. درست مثل این بود که یک قراقاول شاهی و زیر فرمان عالیجناب و یور دارژانسون باشد.
نیم ساعت این جوان به همان حالت ایستاده و گویا انتظار کسی را داشت و اگر کسی متوجه حال وی میشد، میدید که به ساعت بنای ساماراتین چشم دوخته و کاملا بی حوصله است. در این موقع ناگهان نگاه او متوجه اطراف شد…
Reviews
There are no reviews yet.