از چیستی تاریخ گفتن چنان تکرار و عیانگویی را میماند که کسانی بیتحمل و تامل خواهند گفت «از کرامات شیخ ما این است/ شیره را خورد و گفت شیرین است». اما باید به تعداد دقایق بودن آدمها جسارت تردید و اندیشیدن به معلوم و مذموم را به میان انداخت تا آدمی به شیوهی طوطی تکرار نگزیند و باورش را ولو شکرین تنها گریز و گزیر خویش نپندارد. تاریخ اما حکایت از روزگار رفته است. زمین و زمانهی خفتگان را روایت میکند. اجتماع آدمیان و بود و نمودشان در ساحات مختلف از دریچه چشم و باور آدم روایت و قضاوت میشود. تاریخ یک امر مستمر و زنده نیست. حکایت از دستشدگان است. برای عبرت و انذار نیست که آدم فراموشکار است و در وقت عمل آنی و بسته به شرایط تصمیم میگیرد. اما موتور محرک درهم آمیختن آدمها و گرد شدن محتوایی به نام تاریخ کدام است و پیشبرندهها و بازندههای باورهای تاریخی کدامیناند؟ ثروت، قدرت، شهوت، حسادت ثروت آدمی از روز دریافتن بودنش در پی برآوردن حاجات خویش است. ساحت این حاجتها البته گوناگون و گاه متغیر است اما تمام بود و نمودها برای برآوردن چهارگانهی ثروت، قدرت، شهوت و حسادت است. بشر آموخت یا در نهادش بود کسی به درستی نمیداند که گرد کردن هر متاع دیریاب و کیمیا راه بر کامروایی ملموسش دارد. پس برای گرد کردن ثروت براه افتاد. ثروت تنها در زر و سیم و مستقلات و آن دیگر چیزهایی که میشناسیم خلاصه نمیشود. اعتبار اجتماع و کسب نام نیز ثروت است که ارتفاع و ارتقا را به همراه میآورد و در حکم چکی است که وصولش در جایی و شیوهای دیگر ممکن است. تولید و انباشت ثروت جز با در آمیختن با دیگر آدمیان ممکن و میسور نیست. باید ساخت و فروخت یا انداخت و چیزی از دیگری گرد کرد. پس انسانها به حکم نیاز و گرد کردن مال و منال گردهم جمع شدند. این گردآمدن و در کنار یکدیگر بودن ، مناصب و مناسبتهایی را باعث شد که تاریخ آدمها و یا روزهای رفتهی آدم نام گرفت. قدرت قدرت توان تحمیل اراده است. انسان، نشستن بر تخت و شانهی دیگری را خوشتر میدارد تا طبقکش و طوق برگردن بودن را، پس برای بدست آوردن قدرت تلاش بیوقفهای را از همان روز الست آغاز نمود که تاکنون نیز بر همان منوال گردش چرخ نیلوفری تداوم دارد. قدرت ناگزیر راه بر ثروت هم میبرد. در شناختن اقسام و تبار قدرت در مسیر آدمیان البته باید دقت نظر و غور نمود، قدرت میتواند یک پدر در خانواده باشد که چیرگی حرفش بر دیگر اعضای خانواده لذتی تمام نشدنی را در کامش میچشاند. یا واعظ و عارفی که مومنین و مریدان لبریز از حضورش میشوند و او لبریز از این اقتدار. به کلیسا هم که بنگرید کسی پاپ است و دیگران کاردینال و راهبه. پس سلسه مراتب قدر و صدر به راه است و لذت به تمامی البته بسته به وسع آدمی کسب و بهرهجویی میشود. اوراق تاریخ را کسب قدرت و برندگان و بازندگانش لبریز میکند و مشحون این آمدن و شدنهاست. کسانی تنها از خواندن سطور تاریخی لذت میبرند و در حکم “وصف العیش نصف العیش” از شعف لبریز میشوند و یا با بیان رخدادهای تاریخی در مجامع لذت دانا و حکیم خوانده شدن خویش را مزه میکنند و امان از حلاوت قدرت. شهوت لذت جستن و انتخاب بهترین و دلبرانهترین یار و کنار برای آدم مجذوب و مسحورک
Reviews
There are no reviews yet.