برگرفته از متن کتاب:
مینی بوس پشت ایست بازرسی دژبان می ایستد. نظامی های برگشتنی از مرخصی، بی حال و پکرند و برایشان علی السویه است هر چقدر هم که معطل شوند. او از پنجره تماشا می کند سربازی را که روی چند ردیف کیسه شنی نشسته، ژ۳اش هم بیخیال تکیه داده شده. در خنکای تابستانی کوهستان، آفتاب خوش و ولرم است و مزه حبه های انار در کاسه چینی می دهد. سرباز از سر ملال شروع می کند باز کردن یک نارنجک آمریکایی. امیر فکر می کند که دژبانی کار راحت و بی خطری است توی جبهه. دژبان ریش داری که به تو آمده، مسافران را ردیف به ردیف دید می زند، می گوید: سلامتی رزمندگان اسلام صلوات…
تگ:
ادبیات داستانی ایران رمان ایرانی
Reviews
There are no reviews yet.