نمونه شعر:
یک پیرهن:
یکی پرسید از آن یک پیرهن مرد
که تو خواهی چه با یک پیرهن کرد
بدو گفت از سر درد این سخن را
نبینی از چه این دو پیرهن را
یکی پیراهن اینک بر تن من
دگر بر جانم این پیراهن تن
چو خواهم شستشو کردن تنم را
ز تن بیرون کنم پیراهنم را
چو قصد شستشوی جان کنم من
ز جان بیرون کنم پیراهن تن
دریغا کار آن بیچاره مردم
که هر آنند در پیراهنی گم
من از دو پیرهن رنجم فزون است
فزون پیراهنان را حال چون است
Reviews
There are no reviews yet.