خلاصه ای از کتاب:
نگاهی به ساعت بزرگ (بار) انداختم. شش بعد از ظهر را نشان میداد. ساعت مچی ام را میزان کرده و بعد از اینکه آخرین لیوان خود را نوشیدم کلاهم را بر سر گذاشته و از آنجا بیرون آمدم! هوا با اینکه سرد بود دم کرده بنظر میرسید به همین جهت ترجیح دادم بارانی ام را نپوشیده و روی دستم بیاندازم. نیویورک مثل همیشه شلوغ و پر هیاهو بود، هیاهوئی که سالیان دراز بر این شهر حکمفرمایی داشت و شدت و قدرتش روز افزون بود. همانطور که در حاشیه خیابان آهسته قدم برمیداشتم بیاد «پات» افتادم. او از من خواسته بود که ساعت ۷ در اداره پلیس ملاقاتش کنم…
تگ:
ادبیات آمریکا ادبیات داستانی آمریکا رمان آمریکایی رمان پلیسی قدیمی رمان پلیسی کلاسیک رمان خارجی رمان کلاسیک عملیاتهای مایک هامر
Reviews
There are no reviews yet.