برای عدالت
▪️درآمد: آوردهاند که در سال ۱۳۳۸، محفل الغدیر مشهد، چهارشنبهشبها میزبان جوانانی بود که گردهم میآمدند تا شنوندهی سخنان جوانی ۲۴ ساله باشند که درباره «حکومت عادل» سخن میگفت؛ محمد رضا حکیمی را آن روزها کسی جز همان حلقه نمیشناخت.
سالها بعد جوانان همان حلقه، هنگام تحویل سال نوی ۱۳۴۳ به حرم امام هشتم شیعیان رفتند و حدیث «من رَای سلطاناً جائراً» را با ترجمه و چاپی نفیس در میان انبوه زائران پخش کردند و اندکی بعد گرفتار تعقیب و تهدید و حبس شدند. آن حدیث، بخشی از سخنان حسینبنعلی در مسیر عراق بود که میگفت از پیامبر شنیده است: «هر کس سلطان ستمگری را ببیند.. و با زبان و کردارش با او به مخالفت برنخیزد، سزاوار است خداوند او را در دوزخِ همان سلطان ستمگر بیفکند».
جوان حلقه الغدیر مشهد، چهل روز پیش در ۸۶ سالگی درگذشت. در این شش دهه پس از آن سال، حکومتی که او آن را جائر میدانست فروپاشید و قدرت تازهای رویید.
حکیمی اما در حکومت تازه نیز گمشدهاش را نیافت. این بار در مواجهه با بیعدالتیها، قلم را بر قدم ترجیح داد. مرارتِ تألیف دهها اثر با وجه مشترک «عدالت» یادگار او شد و صدها تن در این دهها سال، شاگردان و معاشران او شدند.
مرگ او گرههای بسیاری درباره رازهای حیات و هویت و عاطفه و اندیشهاش را ناگشوده گذاشت و پرسشهای بسیاری درباره آنچه نوشت و آنچه نگفت بیپاسخ ماند.
ششمین شماره از فصلنامه نقد دینی، همزمان با چهلمین روز درگذشت استاد محمد رضا حکیمی میزبان و قدردانِ جمعی از صاحبنظران است تا در قدرشناسی از همت آن بزرگوار در طرح مدام مسئلهی عدالت و نیز گشودن گرههای نظری و عملی کارنامهاش به قدر وسع، همت کنند.
Reviews
There are no reviews yet.