در قسمتی از کتاب می خوانیم:
زندگی نامه پرشور و حادثه دکتر سجادی میتواند سرمشقی برای نسل جوان و دانشجویان باشد که با پشت کار و کوشش می توان از هیچ آغاز کرد و به مدارج عالیه کمال رسید. عباراتی که دکتر سید جعفر سجادی از دوران کودکی خود در این زندگینامه یاد می کند مانند “با پای برهنه و قاچ قاچ و دستهای کوچک یخ بسته از شدت سرما، چوبکی در دست، چهار گوسپند خانواده را پس از نماز صبح تا شامگاهان به چرا می بردم”، “آن سالها مجبور بودم در روزهای متوالی در روستاهای دور و نزدیک در سرما و گرما به مزدوری روم”، “چند روز به عنوان کارگر ساختمانی به ناوه کشی پرداختیم”، “در یکی از کارخانه های ریسندگی اصفهان مشغول به کار شدم”، “در یک تابستان هندوانه و خربزه از روستا به امانت گرفته، در شهر فروختم و سودی بردم”، همه و همه نشانه ای از همت راسخ و کوشش خستگی ناپذیر اوست که در چنان شرایطی از هر موقعیتی اختلاس فرصت کند و به طلب علم و دانش اندوزی بپزدازد…
Reviews
There are no reviews yet.